معلم ها دقیقا همان کسانی هستند که با دقت و مواظبت جوانه ذاتی انسان را می پرورانند و راه درست را به او نشان می دهند و زمانی که او را به درختی مقاومت تبدیل کردند در مسیر اصلی خود رها میکنند تا بارور شود. معلم ها سرشارند از حس عشق و محبت و صبر و استقامت مانند مادری مهربان کودک را نوازش می کند به اودرس می دهد و او را بزرگ میکند. معلم گاهی مانند پدری سخت گیر دانش آموز را به جلو هل می دهد و گاهی او را مورد سرزنش قرار میدهد وآنگاه که کودک بزرگ شد و پا گرفت و راه افتاد در گوشه ای می نشیند واوج گرفتن او را تماشا میکند. معلم ها همان پیله هایی هستند که به دور کرم ابریشم می پیچند و آن را در قنداق خود ودر آغوش خود نگه می دارند دقیقاً مانند سپری در مقابل سرما و گرما و در مقابل سختی ها حفظ می کنند آنگاه که بال گرفت و بالهای رنگارنگ خود را گشود از پروانه جدا میشود واوج گرفتن او را نظاره میکند. معلم ها دل بسیار دریایی و بزرگی دارند هر سال مجبور اند تکه ای از وجود خود را رها کنند و او را به دیگری بسپارند. مگر این طور نیست که معلم ها هر بار به هر دانش آموز قسمتی از وجود خود را تقدیم می کنند از خود به آنها محبت و عشق نوعدوستی فداکاری و ایثار را ایثار می کنند؟ودر نهایت بعد از گذر سالها زمانی که تمام وجود خود را صرف کودکانش کرد و هر بار بخشی از جوانی اش را با آن ها بخشید زمانی که آنها را جوان و بزرگسال و خودش پیر و چروکیده شده در حالی که همه کودکانش او را ترک کردند و هر کدام به سمت زندگی خود رفته اند. آیا معلمی شغل انبیا نیست؟
معلم واژه ای است چهار حرفی با یک دنیا معنا. شغلی بی نظیر که هرکسی لیاقت داشتن آن را ندارد شاید از نظر آدمهای پول پرست و مادی گرا یکی از پایین ترین حرف ها باشد ولی از دید انسان های واقعی آنها شایسته معلم بودن نیستند افرادی که مانند شمع آب شده تا وجود یک نفر را روشن کنند رفتار و کردار کودکی که با آموزشهای درست یک معلم رشد کرده است ناخودآگاه بر تمام دنیا تاثیر خواهد گذاشت.
به قلم:آسیه رئیسی معلم نمونه ومدیردبیرستان دخترانه فاطمیه نیکشهر