بازخوانی حادثه هفتم تیر ؛
از بزرگترین انفجار تروریستی تاریخ کشورتا شهیدی که به تنهایی, یک ملت بود
7 تير 1395 ساعت 6:16
شب 7 تیر ماه 1360 یکبار دیگر ددمنشان جهانخوار بر قامت استوار مردان خدا از پشت خنجر کوفتند و به گمان خود کوشیدند که میدان را تهی کنند و قامت استوار ملتی را که چنین بپا خاسته است در هم شکنند؛ اما هر قطره خونی که چکید، گواه پایدار جنایت جهانخواران شد و هر مردی که در خون غلطید هزار مرد، استوارتر و مصممتر راهی میدان کرد.
به گزارش پاپایا، در سال 1360 کشورمان حوادت و رویدادهای مهمی از تاریخ دهه آغازین خود را مشاهده کرد در این سال که به سال ترور معروف است ، فرار خفت بار رجوی و بنیصدر، ترور نافرجام مقام معظم رهبری، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفترنخست وزیری، درگیریهای خیابانی مسلحانه و لطمات جنگ ناجوانمردانه که بر ملت وارد می شد و بسیاری دیگر از جنایاتی که با پشتیبانی مستقیم امریکا انجام گرفت و مقاومت ملت ایران را به رخ جهانیان کشید.
انفجار تروریستی هفتم تیر ماه 1360درست یک روز پس از ترور نافرجام مقام معظم رهبری از بزرگترین انفجارهای تروریستی تاریخ جمهوری اسلامی ایران است كه طی آن آیتالله بهشتی و 72 تن از خادمین واقعی ملت که مظلومانه در محل حزب جمهوری اسلامی به دست شیاطین سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شهادت رسیدند.
به مناسبت گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هفتم تیرماه۱۳۶۰ به بررسی کوتاه این حادثه تلخ میپردازیم.
آغاز تاسیس حزب جمهوری اسلامی
حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 29/11/1357 درست یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فعالیت خود را آغاز کرد، اعضاء مؤسس این حزب آقایان آیت الله سید محمد حسینی بهشتی، آیت الله سید علی حسینی خامنه ای، ﺣﺠت الاسلام محمد جواد باهنر، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی بودند.
اولین جلسه شورای حزب جمهوری اسلامی در «کانون توحید» در خیابان کندی که بعدها به خیابان توحید تغییرنام داد، برگزار شد. آیتالله موسویاردبیلی، از اعضای حزب جمهوری اسلامی، مدیریت کانون توحید را برعهده داشت. اما بعد از مدتی به ساختمان خود در سرچشمه میآیند؛ ساختمانی با یک سالن و چند اتاق و یک محوطه روباز که زمین بسکتبال بوده است.
تقابل بنی صدر و منافقین با انقلاب
تقابل بین نیروهای خط امام خمینی (ره) و بنی صدر پس از انتخاب نخست وزیر و کابینه همچنان ادامه یافت و در زمستان 1359 دور تازه ای از منازعات خونین آغاز شد تا در روز سهشنبه 30 /3 /1360 طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس شورای اسلامی بررسی و با 177 رای موافق، 12 رای ممتنع و یک رای مخالف تصویب شد و روز اول تیرماه، حضرت امام خمینی(ره) حکم عزل بنیصدر را از مقام ریاست جمهوری صادر کردند.
سازمان منافقین پس از این وقایع، در 30 خرداد 1360، با اعلام آغاز فاز نظامی این گروهک تروریستی در مقابل ملت و مسئولین ،اعضای این گروه که مسلح به انواع اسلحه های سرد و گرم بودند به خیابان ها ریخته و به قتل و جرح مردم و پاسداران کمیته و نیروهای انتظامی و تخریب اموال عمومی پرداختند.
آغاز ترورهای کور
ترورهای کور مسئولین نظام و افراد تاثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران یکی دیگر از استراتژی های سازمان منافقین در این زمان بود. موج این ترورها به قدری گسترش یافت که از مردم عادی در کوچه و خیابان تا مسئولین مملکتی را در بر گرفت.
در ششم تیر ماه سال 1360 جواد قدیری یکی از عوامل سازمان منافقین در مسجد اباذر تهران با بمب گذاری به حضرت آیت الله خامنه ای سوء قصد نمود که البته این ترور نافرجام ماند. روز بعد یعنی هفتم تیرماه، سازمان توسط عامل نفوذی خود محمد رضا کلاهی در حزب جمهوری اسلامی، دفتر مرکزی حزب واقع در سرچشمه تهران را منفجر کردند که به شهادت آیت الله بهشتی و 72 تن از پیروان خط امام منجر شد.
عامل انتقام جویی از یاران انقلاب
عامل انفجار هفتم تیر، فردی به نام "محمدرضا كلاهی" دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود كه پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار كمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا كرد. وی در حزب به عنوان مسئول دعوتها برای كنفرانسها و میزگردها و جلسات فعالیت داشت ضمن این که عهده دار مسئولیت حفاظت حزب نیز بود.
وی بمب را با كیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیكی چهار راه سرچشمه تهران انتقال داد و دقایقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد. پس از انفجار نیز مدتی در منزل یكی از اعضای سازمان متبوع خود مخفی و نهایتاً از طریق مرزهای غربی كشور به عراق گریخت. وی در عراق با یكی از اعضای سازمان منافقین ازدواج كرد. اما در 1370 در فهرست اعضای «مسئلهدار» سازمان قرار گرفت، در 1372 از سازمان جدا شد و در 1373 از عراق به آلمان گریخت.
اقدام کلاهی برای افزایش تعداد شهدا
در خاطرات مرحوم قدیریان آمده است:« کلاهی از صبح به همه مسئولین از جمله آقای قدوسی، آقای لاجوردی و دفتر من زنگ زده بود که حتماً امشب بیایید، چون آقای بهشتی میخواهند مسائل بسیار مهمی را بیان کنند. آقای قدوسی گرفتار بودند و نرفتند. آقای لاجوردی هم کمی دیر رسیدند. من هم بیرون جلسه جداگانهای داشتم.
بعد از وقوع انفجار با بیسیم به من اطلاع دادند و خودم را به آنجا رساندم. وقتی جلوی در رسیدم همه به سرشان میزدند که شهید بهشتی چه شد؟ مرحوم شهید قدوسی سری به آنجا زد. به ایشان گفتند شهید بهشتی را به بیمارستان بردهاند. آقای قدوسی به بیمارستان رفتند. نتوانستم با ایشان تماس بگیرم.
تشییع شهیدان خونین بال
دو روز بعد از فاجعه هفت تیر، مردم برای تشییع شهدا، در میدان حسن آباد جمع شدند و به سوی بهشت زهرا به حرکت درآمدند. شهدای پاکباخته در راه حق، یکی پس از دیگری بر روی دستهای گرم و توانمند مردم به خاک سپرده میشدند و تا عصر آن روزفراموش نشدنی، 28 تن از شهیدان دفن شدند و تشییع بقیه، از جمله شهید مظلوم دکتر بهشتی، به وقت دیگری موکول شد. بامداد روز بعد با این که دفن شهدا اعلام نشده بود، اما سیل مردم به سوی بهشت زهرا سرازیر شد و سرانجام در آن موقع، پیکر پاک آن شهید مظلوم و تنی چند از همسنگرانش، روی دستهای پاک مردم به محل دفنشان انتقال یافت و پیکرآنان ـ که پاکتر از گُل بود ـ به خاک سپرده شد.
پیام امام خمینی در مورد هفت تیر
امام خمینی رحمهالله در بخشی از پیام خود درباره هفت تیر، درمورد خیانتهای منافقین میفرماید: «میخواهید با شهادت رساندن عزیزان ما، این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. شما تا توانستید به فرزندان اسلام، چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمتهای ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاده و کوس رسوایی همهتان بر سرِ بازارها زده شد، در سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زدهاید که به خیال خام خود، ملت شهید پرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمیدانید که در واژه شهادت، واژه وحشت نیست.
دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب در مورد شهید بهشتی
"مقام معظم رهبری" در مورد حادثه هفتم تیر سال 1360 گفتند: "یک جمله درباره حادثه هفتم تیر عرض کنیم و آن این است که شاید از همه ابعاد متعددی که این حادثه داشت، این بُعد جالبتر باشد که این حادثه، نشان داد که ضربههای سهمگینی از این قبیل هم حتّی نمیتواند به استحکام بنای جمهوری اسلامی که به ایمان و حضور مردم تکیه کرده است، خللی وارد کند. این حادثه، حادثه کوچکی نبود. چنین حادثهای در هر نقطه دنیا کافی است برای فرو ریختن یک نظام. این همه اشخاص مؤثر، مهم، خوش فکرو مبارز به دست جنایت کار تروریست ها در یک لحظه از بین بروند ونظام آن را تحمل کند و از آن، وسیلهای برای استحکام هر چه بیش تر خود به وجود بیاورد. این چیز شگفت آوری بود. این برکت حضور و ایمان مردم، به برکت استحکام ساخت درونی نظام اسلامی بود و به فضل پروردگار، همیشه همین طور خواهد بود."
علل فاجعه
عامل اصلی وقوع فاجعه هفتم تیر، استکبار جهانی به سرکردگی امریکا بود. در واقع آنها وقتی نتوانستند از پیروزی انقلاب اسلامی جلوگیری کنند، به توطئه علیه جمهوری اسلامی روی آوردند. البته طرح های آنها از جمله حمله نظامی و شکست در صحرای طبس، کودتای نوژه، حمله نظامی صدام حسین و ... با شکست مواجه شد. در داخل کشور با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی، پایه های اصلی نظام مستحکم و مجلس شورای اسلامی به دست نیروهای اصیل انقلابی و متدین افتاد. ارتش و سپاه قدرت یافتند و حزب جمهوری اسلامی نیز صحنه سیاسی کشور حضور فعالی داشت. در چنین شرایطی که گروهک های داخلی مطرود مردم و مسئولین شده و از بعد خارجی نیز نظام اسلامی منسجم و مقتدر شده بود، همه نگاه ها و بغض و کینه ها متوجه حزب جمهوری اسلامی و دبیر کل آن آیت الله بهشتی شد. بنابراین اجرای برنامه ای برای حذف ایشان و دیگر اعضای حزب که اکثراً از مجلسیان و سایر قوا بودند، در دستور کار معاندین نظام اسلامی قرار گرفت.
بهشتی از دید امام
بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود.
مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود.
بهشتی، یک ملت بود.
من بیشتر از بیست سال ایشان را میشناختم و برخلاف آن چه این بیانصافها در سراسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، مدیر، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان میدانستم.
من بیشتر از بیست سال است که آقای بهشتی را میشناسم و در این مدت، حتی ندیدم یک کلمه از کسی غیبت کند.
انتهای پیام/
کد مطلب: 423674
آدرس مطلب: https://www.estalpress.ir/news/423674/بزرگترین-انفجار-تروریستی-تاریخ-کشورتا-شهیدی-تنهایی-یک-ملت