گفت و گویی خواندنی با همسرشهید شوشتری؛
نور علی دغدغه ای جز محرومیت زدایی نداشت/ بزرگترین آرزوی همسرم وحدت بین شیعه و سنی بود
26 مهر 1395 ساعت 17:21
شهید نورعلی شوشتری از فرماندهان پر افتخار و یادگاران نامدار دفاع مقدس است که سالها در سپاه تلاش و کوشش کرد و فرماندهی مناطق مختلفی از جمله کردستان، آذربایجان و سیستان و بلوچستان را برعهده داشت.
به گزارش پاپایا، به نقل ازدادمردان: امروز 26 مهر ماه سالگرد شهادت بزرگ مردیست که نامش تا ابد در قلب مردم سیستان و بلوچستان به یادگار می ماند و به گفته مردمان محلی این استان مسیح بلوچستان نام داشت
آری او کسی نیست جز شهید بزرگوار نورعلی شوشتری که بر اثر انفجار تروریستی در منطقه پیشین شهرستان سرباز در سال 1388 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در چنین روزی بود که جمعی از فرماندهان سپاه و سران طوایف اهل سنت این استان به همراه سرلشگر شهید نور علی شوشتری جانشین فرمانده وقت نیروی زمینی و فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنوب شرق کشور و همچنین سرتیپ محمد زاده فرمانده وقت سپاه سیستان و بلوچستان به ملکوت اعلی پیوستند و اسم و یادشان در زمره شهدای وحدت برای همیشه در دل صفحات تاریخ به یادگار ماند.
عقربه های ساعت، 9 صبح را نشان می داد که شهید شوشتری وارد محل برگزاری همایش شد و در ابتدای کار به قسمتی رفت که تعدادی از مردم محلی در حال حصیر بافی بودند. یک پیرمرد به همراه نوه خردسالش هم در میان حصیربافها بودند. عامل انتحاری ریگی که قبلا به جرم حمل کراک و دزدی دستگیر شده بود و صبح زود از پاکستان برای اقدام تروریستی به همایش آمده بود نیز خود را در میان حصیر بافها پنهان کرده بود که ناگهان صدای مهیبی همه را در بهت فرو برد. هرکسی به گوشه ای پرتاب شد. پیرمرد و کودک خردسال جنازههایشان تکه تکه شد.
برخی افراد که کمی از شوک خارج شده بودند، به دنبال شهید شوشتری می گشتند. سردار کمی حالت نشسته به خود گرفته بود با همان حال شهادتین را به زبان جاری می کرد و لحظاتی بعد هم به همرزمان شهیدش کاظمی، باکری و برونسی پیوست.
ارادت شهید شوشتری به رهبر انقلاب اسلامی
شهید نورعلی شوشتری از فرماندهان پر افتخار و یادگاران نامدار دفاع مقدس است که سالها در سپاه تلاش و کوشش کرد و فرماندهی مناطق مختلفی از جمله کردستان، آذربایجان و سیستان و بلوچستان را برعهده داشت. وی در دوران قبل از انقلاب با ارادت ویژه ای که نسبت به مقام معظم رهبری داشت به طور مرتب در جلسات ایشان شرکت می کرد.
شوشتری در کارنامه زرین خود مفتخر به هم رزم بودن با شهدایی هچون شهد باکری و برونسی است و در عملیات های مختلف به ویژه عملیات مرصاد، خیبر، طریق القدس و الفجر3 حضور پررنگ و فعالی داشته است، همچنین فرماندهی لشگر 5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی دیگر از مسئولیت های این فرمانده بزرگ و شهید والا مقام است.
پیام رهبر معظم انقلاب در خصوص شهید شوشتری
رهبر معظم انقلاب در مراسم بزرگداشت شهدای خراسان در 27 مهر ماه 88 در خصوص ویژگی های شهید شوشتری چنین بیان میکنند: «...این شهید عزیزمان، شهید شوشتری واقعا جزو عناصر پاکیزه سپاه بود. بنده ایشان را از نزدیک می شناختم و میدانستم که جزو انسان های مومن، پاک، سالم، صمیمی، فعال و زحمتکش و حقیقتا مظهری از همین ارزش هایی بود که متراکم می شود و یک شهید را به وجود میآورد. در واقع شهید شوشتری خودش را به این کنگره رساند و در اعداد شهدا قرار گرفت. خداوند ان شاء الله درجات ایشان را عالی کند و گوارا باد بر این انسان مجاهد و مبارز این پایان با ارزش. بعد از این که سال ها در جنگ بوده و تجربههای جنگ را از سر گذرانده و سالم از جنگ بیرون آمده بالاخره شهادت نصیبش شد. این خیلی ارزش بزرگی است. به خانواده ایشان و دوستان ایشان باید تبریک و تسلیت بگوییم...»
تنها دغدغه اش محرومیت زدایی از سیستان وبلوچستان بود
«طیبه درری»، همسر شهید شوشتری در گفت و گوی با خبرنگار دادمردان با بیان اینکه همسرش یاور محرومان در منطقه سیستان و بلوچستان بود، بیان می کند: شهید شوشتری خود را وقف خدمت به مردم سیستان وبلوچستان کرده بود. بارها برایم از دردها و رنج های آنان می گفت و از اینکه در محرومیت بسر می برند عذاب می کشید و همیشه می گفت در مقابل آنان ما در آسایش و رفاه بسر می بریم از اینرو از خودم خجالت می کشم که در برابر آنها شاهانه زندگی می کنم به همین علت هرآنچه در توان داشت را وقف خدمت به این مردم کرد و از این کار افتخار می کرد.
یادم می آید یکبار که برای سرکشی از مستضعفان رفته بود وقت برگشتن، گریه می کرد و می گفت: حاج خانم خیلی در آسایش هستی، اگر بروی در آنجا زندگی کنی می فهمی معنای آسایش و رفاه را، دلت خون می شود؛ این آسایش ما در مقابل آنان حق الناس است.
بزرگترین آرزوی ناجیِ در راه مانده ی بلوچستان، وحدت بین شیعه و سنی بود
همسر شهید شوشتری می گوید: آباد کردن این استان و وحدت بین شیعه و سنی بزرگترین آرزویی همسرم بود، دوست داشت این دو مذهب آنقدر با هم صمیمی باشند که وحدتشان زبانزد خاص و عام باشد چون با دیدن اینها به آرامش می رسید و لذت می برد.
از وقتی برای خدمت به این منطقه آمد شادتر شده بود و تنها دغدغه اش وحدت در استان سیستان و بلوچستان بود و به گمانم همین خصوصیتش هم باعث شد تا تروریست ها با هدف براندازی این تفکر و عدم وحدت در این منطقه او را به شهادت برسانند.
چراغ نورانی خانه ام بود
حاجیه خانم درری با همان لهجه شیرین مشهدی خود و با بغضی که در گلو دارد، می گوید: درست چهار روز پیش از شهادت، حاج آقا که به خانه آمد گویا چراغ کاشانه آمده باشد خانه مان نورانی شده بود، دستم را گرفت؛ سکوت می کند...
ادامه می دهد: شهید دستم را گرفت، تکان داد و احوال همه را جویا شد، همه اعضای خانواده دور هم بودیم. پس از استراحت کوتاهی به کنگره شهدا رفت. موقع ناهار بود که برگشت و گفت: چه غذای بلوچی خوبی درست کرده ای! گفتم: همین طوری درست کرده ام، بدون این که بحث خنده داری وجود داشته باشد هر دو خندیدیم.
در تمام این سال ها همچون مهمان برایم بود
وی بیان می کند: در سن 18 سالگی با شهید شوشتری ازدواج کردم، مهریه ام 2 هزار تومان بود که آن زمان به شهید بخشیدم زیرا می گفتند هرکس مهریه اش را به همسرش ببخشد جایش بهشت است و من نیز مهریه ام را به همسرم بخشیدم.
اخلاقش خیلی عالی بود هر دو هفته که به منزل می آمد با اینکه بسیار خسته بود، اما هیچ وقت خستگی اش را بروز نمی داد. از در که داخل می آمد همه را می بوسید با همه بازی می کرد، دختر کوچکم که دانشجو بود را در خواب نوازش می کرد، نوه هایم را دوست داشت و می گفت بگذار به راحتی بازی کنند، با آنها بازی می کرد و در حیاط خانه آنها را تاب می داد.
علی رغم سختی هایی که در زندگی کشیدم اما هیچگاه مانع فعالیتش نشدم
همسر شهید ادامه می دهد: در زندگی سختی های زیادی را تحمل کردم، با اینکه شنیده بودم این خطه از کشور خطرناک است اما هیچگاه مزاحم و مانع فعالیتش نشدم، چون شهید شوشتری با انگیزه خدمت به مملکت زندگی می کرد و دنبال پول و مقام و جایگاه نبود، به خانواده شهدا سرکشی می کرد و پشت میز نشینی را نیز دوست نداشت.
یادم می آید ساعت6صبح یکی از روزها فرزندم به دنیا آمد و یکساعت بعد حاجی به منطقه اعزام شد، فرزندم مریض شد او را عمل کردند و من حتی به حاجی نمی گفتم تا مبادا نگران شود.
نور علی برایم میهمان بود، وقتی از عملیات می آمد هیچگاه از او خواسته ای نداشتم زیرا در آن چند ساعتی که بود همچون میهمانی برایمان عزیز بود...
خبر شهادت در خواب شهید به وی الهام شده بود
چشمهایش خیره به گل های قالیست، ادامه می دهد: یک هفته قبل از شهادتش پس از اینکه به کشیک حرم حضرت رضا (ع) برود، خوابی می بیند که شهدا برایش جشن گرفته اند و با دیدن این خواب اضطراب عجیبی به او دست می دهد انگار برای دیدار دوست دلهره پیدا می کند.
وقتی قصد رفتن داشت، انگار همه چیز را برای آخرین بار می بیند، وقتی از در بیرون رفت بار دیگر برگشت و برای دومین بار از من خداحافظی کرد نگاهی دوباره به خانه انداخت و به من گفت؛ «حاج خانم دیگه با من کاری نداری؟» پس بی زحمت این کفش هایم را واکس بزن چون این هفته که بیایم کشیک حرم هستم.
شهادت حاجی به دلم برات شده بود
سکوتش حالمان را دگرگون می کند گویا تکرار خاطرات برایش هم شیرین و هم دردناک است، ادامه می دهد: همسرم رفت، خیلی اضراب داشتم تا حالا اینهمه بی تاب نبودم قریب به 30سال بود که از زندگی مشترکمان می گذشت و این اولین بار بود که این حس در من به پا شده بود؛ برایش صدقه دادم و قرآن خواندم.
هر بار که شهید شوشتری به ماموریت می رفت هفت بار سوره قدر را پشت سرش می خواندم، اما این بار سه بار که خواندم برق ها قطع شد،. نمی دانم حکمتش چه بود اما وقتی همسرم از منزل خارج شد دلهره و اضطراب عجیبی درونم شعله ور شد.
با رفتن حاجی من نیز به جلسه قرآن در خانه همسایه مان رفتم اما حالم خوب نبود، بی تاب بودم همه می گفتند: حاج خانم رنگ چهره ات زرد شده اتفاقی برایت افتاده! به دلم برات شده بود اتفاقی برای حاجی افتاده است به همین دلیل تصمیم گرفتم زودتر به منزل بازگردم. وقتی نزدیک منزل شدم دیدم در حیاط خانه ام باز است، همه ناراحت بودند و چشمانشان گریان؛ راننده حاجی به دیوار تکیه داده بود و چشمانش قرمز بود ناخودآگاه دستانم را بر سرم زدم و گفتم حاجی شهید شده، درست است . باورم نمی شد من دیروز آخرین صبحانه را در کنار همسرم خوردم و امروز...
سجاده نماز حاجی با ارزش ترین یادگاری برایمان است
حاجیه خانم درری ادامه می دهد: شش فرزند به یادگار از شهید شوشتری دارم و در کنار فرزندانم هنوز هم سجاده ای که شهید هر زمانی از راه میرسید و دو رکعت نماز به جا می آورد را نگه داشته ام زیرا تنها یادگاری با ارزشی است که به یادگار از حاجی برایمان مانده است.
همسرم را بیمه امام زمان(عج) کرده بودم
وی می گوید: از کودکی یتیم بودم. درد یتیمی سخت است، دلم نمی خواست فرزندانم این درد را تجربه کنند از اینرو حاجی را بیمه امام زمان(عج) کردم. به طوری که هر گاه همسرم آرزوی شهادت می کرد، به او می گفتم من شما را بیمه امام زمان (عج) کرده ام، باید بمانید و به اسلام خدمت کنید. از این حرفم ناراحت می شد تا اینکه گفت باید بیمه ات را از بین ببری و من اینکار را کردم؛ درست یکسال بعد همسرم شهید شد.
هم اکنون هرگاه دلتنگش می شوم آخرین لحظات دیدارمان برایم تداعی می شود، برایم سخت است آخرین صبحانه را در کنار همسرم خوردم و روز بعد خبر شهادتش را شنیدم.
هیچگاه از یاد نخواهم برد در آخرین روز بعد از نماز صبح مثل همیشه لباسهایش را مرتب و منظم، پوشیده تا راننده دنبالش بیاید، دستم را مردانه فشرد؛ خداحافظی کرد و رفت؛ دیگر نیامد...
یک هفتهای طول کشید تا پیکر شهید را از زاهدان به مشهد بیاورند وقتی رویش را باز کردم، جراحات زیادی در روی بدنش دیدم؛ همانجا از او خواستم دست من را نیز بگیرد و شفاعتم کند.
همسر شهید شوشتری درپایان سخنانش می گوید: هم اکنون اگر خدمتی از دست من و فرزندانم برآید برای مردم این استان دریغ نخواهیم کرد و با دل و جان انجام می دهیم زیرا سیستان وبلوچستان و مردمانش محبوبترین افراد در نزد همسرم بودند.
ارادت به خانم زینب کبری(س) چاره تمام مشکلاتم است
در تمام این سال ها ارادت خاصی به عمه سادات خانم زینب کبری(س) داشتم زیرا هر موقع از تحمل نبودن همسرم به او می گفتم فقط یک کلمه در جوابم می گفت: آنهم این بود که الگویم در زندگی برگرفته از حضرت زینب کبری(س) باشد.
معتقد هستم در تمام این سالها یار و باورم بودند و تمام مشکلاتم را با ایشان در میان می گذارم و این بانوی بزرگوار نیز در رفع آنها کمکم کرده است.
امروز برای شهادت از هر روزی آماده تر هستیم
آری این جمله بخشی از سخنان آن شهید بزرگوار قبل از شهادت است که می گوید: اگر امروز هم هر دیوانه و هر ابلهی دستش به این کشور دراز شود ، دستش را قطع می کنیم. ما همان آدم ها هستیم و با همان انگیزه و همان اراده؛ حالا درست است که موهایمان سپید شده، اما امروز برای شهید شدن بیشتر آماده هستیم، چون آنروز یک آرزوهایی توی دلمان بود، و امروز همه آرزوهایمان تمام شده است.
میوه ای که فصل چیدنش رسیده بود
سرانجام در یکشنبه خونین ۲۶ مهر ۱۳۸۸ در منطقه پیشین سیستان و بلوچستان، به همراه یاران به آرزوی دیرینش یعنی شهادت نائل آمد.
سخن پایانی:
دشمنان انقلاب اسلامی ایران بدانند که سخت در اشتباه هستند چرا که فکر می کنند با به شهادت رساندن افرادی همچون شهید مزاری، شوشتری، محمد زاده و طباطبایی و غیره می توانند به اهداف شوم خود برسند، اما کور خوانده اند.
شهادت تفکر انقلابی ما را بیشتر می کند چرا که همانند شهدای وحدت باز هم افراد زیادی تربیت شده اند که راه آنان را ادامه خواهند داد و جان خود را برای دفاع از کیان این مرزو بوم فدا می کنند.
انتهای پیام//
کد مطلب: 425558