ناگفته هایی از حاج قاسم سلیمانی به روایت همرزم قدیمی
28 مهر 1395 ساعت 16:08
حاج قاسم هیچگاه از سختیهای عراق و سوریه سخن نمیگوید و در پاسخ به هر سؤالی در این خصوص، میگوید همه چیز خوب است؛ همه چیز خوب است.
به گزارش پاپایا، او که نامش در دل دشمنان، رعب و وحشت ایجاد می کند، متواضع، مهربان،متین خوش اخلاق و به دور از تشریفات است.نسبت به ولایتفقیه، حساسیت و اعتقاد قلبی خاصی دارد و میگوید:اگر روزی تمام علمای جهان یک طرف قرار بگیرند و مقام معظم رهبری یک طرف،مطمئنا من طرف آیتالله خامنهای میروم.خیلی دغدغه انقلاب را دارد و معتقد است انقلاب اسلامی اینقدر تلاطم و سختی دارد که یک روز شهدا آرزو میکنند زنده شوند و دوباره برای دفاع از این انقلاب شهید شوند.
این جملات،بخشی از سخنان برادر«حمید»همرزم دیروز و همراه امروز حاج «قاسم سلیمانی» که در گفتوگو با ایسنا اظهار کرده است.
* حاج قاسم به هیچ یک از جناحهای سیاسی گرایش ندارد و همواره به ما هم نصیحت میکند که چنین باشیم و درهماهنگیها برای دیدار افراد با ایشان هرگزاین جناحی بودن را مد نظر قرار ندهیم.
* برای حاجی،(سردار سلیمانی) ملاک، ولایی بودن افراد است. به ما میگوید: «فکر نکنید همه در ولایی بودن نمره 20 یا 15 میگیرند؛ نه، بعضیها در ولایی بودن نمره 10 میگیرند و بعضیها هم نمره 7 می گیرند. اگر کسی که در ولایی بودن نمره 10 دارد را طرد کنیم، نمره او میره زیر 10 و مردود میشه و کسی هم که در ولایی بودن نمره 7 داره رو باید تحویل بگیریم ودستش را بگیریم که نمره وی بشه 10 و قبول بشه.»
* حاج قاسم هیچگاه از سختیهای عراق و سوریه سخن نمیگوید و در پاسخ به هر سؤالی در این خصوص، میگوید همه چیز خوب است؛ همه چیز خوب است.
* حاجی(سردار سلیمانی) بسیار زیرک وباهوش است.یک وقت در یک جلسه خصوصی، فردی به ایشان اظهار ارادت و نزدیکی میکرد و اظهار میداشت که شما دارید این همه زحمت میکشید اما قدر شما را نمیدانند و فلان و چنان.اما حاج قاسم گفت: «شما چرا ناراحتید؟ من یک سربازم، نهایتش میگویند برو جای دیگری نگهبانی بده و من هم میگویم چشم. اینکه ناراحتی ندارد.»
* حاجی بدون اطلاع قبلی، جایی میرود. حتی وقتی منزل اقوامش هم میرود، اطلاع نمیدهد. یک روزدر کرمان میخواست ساعتی استراحت کند، ایشان نظر دادند که به منزل یکی از اقوامش برویم، کسی در را باز نکرد. آن روزمنزل سه نفر از اقوامش رفتیم که منزل نبودند.آخر مجبور شدیم رفتیم حسینیه ثارالله.آنجا حاجی، روی یک زیلو، خوابید و ساعتی استراحت کرد.
* حاج قاسم با وجود مشغله زیاد کاری،به صله رحم (دیدار اقوام و خویشاوندان) اهمیت ویژهای میدهد.ایشان حتی به اقوام دور خود هم مرتب سرکشی میکند.آنها را نیز به اسم کوچک میشناسد و صدا میزند.از یک پیرزن 80 ساله تا یک کودک چند ساله با نسبت خیلی دور را با اسم میشناسد،صدا میزند و ساده، خودمانی و بدون هیچ پرستیژی با آنها به گفتوگو مینشیند.
* از قدیم گفتهاند درخت هر چه پرثمرتر میشود، افتادهتر میشود؛ این نکته واقعا در مورد حاج قاسم صدق میکند.
* حاجی احترام خیلی زیادی به پدرشان قائل است. وقتی به استان کرمان وارد میشوند، اگر وقت محدودی هم داشته باشند، حتما به پدر بزرگوارشان سر میزنند.
* حاجی وقتی به دیدار پدر بزرگوارشان میرود، ایشان را حمام میبرند، لباسهایش را با دست خودش میشوید و جایی برای استراحت پدر پهن میکند و بعد از آن میبینیم نفس راحتی کشید. تا مادر ایشان نیز در قید حیات بودند، نسبت به مادر نیز چنین بود.
* همین جریان روضهخوانی در بیتالزهرا(س)که زمانی منزل خودشان بود و چند سالی است که حاجی(سردار سلیمانی) اون جا رو وقف کردند؛ شاید خیلیها ندانند که ایشان توی بیت الزهرا(س) خودشان شخصا میرود درب را میبندد و تمام سرویسهای بهداشتی آنجا را شخصا تمیز میکند.مردان بزرگ چنین خصوصیات اخلاقی دارند که دنیا رو هیچ حساب نمیکنند.
* حاجی در عین حالی که خیلی مهربان و خوش اخلاق است اما جذبه و ابهت عجیبی دارد. دو هفته پیش ما به خاطر اینکه ایشان کمی آزادتر باشند، از نزدیک ایشان رفتیم وگفتیم اگر ایشان بعدا سؤال کردند، سه نفری یک دروغ مصلحتی که هماهنگ کرده بودیم را میگوییم که از دست ما ناراحت نشود.حاجی سه چهار بار تماس گرفت وقتی ما به ایشان رسیدیم گفت کجا بودید؟ من وقتی نگاهم به چشمان ایشان افتاد، زبانم بند آمد و گفتم از بعدی بپرسید.از بعدی هم که پرسید او هم زبانش بند آمد و همینطور نفر سوم. یعنی جذبه حاجی، زبان هر سه ما رو بند آورد.
* حاجی در خانه هم با صبر و حوصله و خوش اخلاق است.مثلا اگر ما با خانوم بچهها بخواهیم جایی بریم و آنها کمی دیر آماده شوند، شروع میکنیم به غر زدن. اما حاجی وقتی میخواد با خانوم بچهها جایی تشریف ببرند، با توجه به شرایطی که ایشان دارند و باید مواظب بود کسی نیاد و خدای نکرده اتفاقی نیفته و زود حرکت کنند؛اما حاجی با راحتی میاد توی ماشین مینشینند و وقتی خانوادهاش تشریف میارند، با خوش رویی میگه بفرمایید.
* چند وقت پیش، فرزند حاجی دستش را بسته بود و میگفت دستش درد میکنه. یک صبح برای نشون دادن دست ایشان، رفتیم بیمارستان. پرسنل بیمارستان با دیدن حاجی،فکر میکردند الان سردار سلیمانی چکار میکند و با چه تشریفاتی پیش دکتر میرود؟،اما دیدند نه، مثل یک آدم معمولی رفتند پیش دکتر. همه پرستاران و پزشکان بیمارستان تعجب کردند .حاجی حتی وقتی دکتر گفت باید از دست فرزندش عکس بگیرند، باز هم مثل یک شهروند عادی، در نوبت رادیوگرافی ایستاد تا نوبتش شد.هر کس جای ایشان بود میگفت من کار دارم، شتاب دارم، باید خارج از نوبت این کار انجام شود اما حاجی مثل یک شهروند عادی در نوبت ایستاد.
* حاج قاسم نسبت به ولایت فقیه، حساسیت و اعتقاد قلبی خاصی دارد و میگوید: اگر تمام علمای جهان یک طرف باشند و مقام معظم رهبری یک طرف، مطمئنا من طرف آیتالله خامنهای می روم.
* خیلی خاکی و بیغرور است.یه شب که دیر وقت به یه محلی رسیدیم دیدیم حاج قاسم جای همه مارو پهن کرده و خودش هم رفت گوشهای خوابید.صبح زود که برای نماز بلند شده بود،گفت: لااقل دیشب موبایلهاتون رو خاموش میکردید بعد میخوابیدید، تا صبح مدام صدای زنگشان میآمد.اگر کس دیگری جای حاج قاسم بود، همون شب سر ما داد میکشید که موبایلهاتون رو خاموش کنید!.
*سردار سلیمانی خیلی دغدغه انقلاب را دارد. یه وقت به من گفت فلانی این انقلاب اینقدر تلاطم و سختی دارد که یک روزی شهدا آرزو میکنند زنده شوند و برای دفاع از این انقلاب دوباره شهید شوند.
منبع:شریان
کد مطلب: 425601
آدرس مطلب: https://www.estalpress.ir/news/425601/ناگفته-هایی-حاج-قاسم-سلیمانی-روایت-همرزم-قدیمی