به گزارش
پاپایا،به نقل از
فارس، هادی محمدی: دو قدرت بزرگ جهانی اگر تا پایان دوره جنگ سرد و قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با تعریف قواعدی و اجرای آن، مناسبات فیمابین و در عرصههای جهانی را مدیریت میکردند، امروز بهگونهای جدید به یکدیگر مینگرند. آمریکا با دلایل خود، نمیخواهد فدراسیون روسیه را در تراز یک ابرقدرت بپذیرد، بلکه برای آن در عرصههای دوجانبه و چندجانبه و جهانی، حداکثر بهعنوان یک قدرت و بازیگر درجه دو جایگاه قائل است و به آن اهمیت میدهد. این در حالی است که روسیه پوتین با عبور از بحرانهای پس از فروپاشی اتحاد شوروی خود را در تراز یک ابرقدرت و وارث اتحاد شوروی میداند و حاضر نیست از جایگاه گذشته خود تنزل پیدا کند. به همین دلیل از هر فرصتی برای تفهمیم این دیدگاه به آمریکا بهره میگیرد و در پانزده سال گذشته تلاش کرده است تا به موقعیتهای گذشته و تاریخی خود نزدیک شود و به رفتارهای آمریکا پاسخ همسنگ بدهد. نظام تکقطبی و یکجانبهگرایی آمریکا و یا رهبری آمریکا بر قدرتهای جهانی را در نظام جدید بینالمللی و جهانی نمیپذیرد.
روسها که تلاش کردند تا راهبرد تعاملگرای دوره اوباما را باور کنند و حداقل در قبال سیاستهای امنیتی در عرصه جهانی و یا خارج نزدیک خود با احتیاط با آمریکا رفتار کنند، بهزودی متوجه شدند که سیاستهای اوباما نیز ادامه راهبرد حذف، تنزل و تضعیف و مهار و گاه تجزیه سرزمینی روسیه است که در برنامههای موشکی جهانی و یا گسترش ناتو به شرق و یا جنگ نرم در داخل روسیه و ناامن کردن خارج نزدیک روسیه تجلی پیدا کرده است.
به همان میزان که روسیه برای بازیابی جایگاه قدرت و اثرگذاری خود در قبال آمریکا و عرصههای جهانی تلاش کرده، آمریکا نیز برای سلب این ظرفیتهای روسیه گام برداشته است و رویکرد تعاملی در واقع، رویکردی برای مهار و تنزل موقعیت روسیه بوده است.
بحران اوکراین، سرفصل دوره جدید در فضای مناسبات بین روسیه و آمریکا بود که سیاستهای پنهان دو طرف را علنیتر نمود و بحران سوریه، نشان داد که روسیه در عزم خود پایدار و آمریکا برای جلوگیری از بلندپروازی روسیه، مصمم است. این در حالی بود که آرایش و آمایش تسلیحاتی دو طرف بهسرعت به فضای تنشهای آشکار نیز دامن زد. دیالوگهای پنهانی دو طرف در بحران اوکراین و بحران سوریه، آثار تعدیلکننده در بر نداشته و اگرچه دو طرف سعی میکنند تا این فضای پرتنش را «جنگ سرد» معرفی نکنند و حتی نمادهای همکاری برای مدیریت بحران را به نمایش بگذارند، ولی بهتدریج، مواضع و رفتارهای دو طرف، تکیهبر عوامل حاشیهای، بر روی یکدیگر متمرکز شده است.
اوباما روسیه را عامل واگرایی اروپا و عامل ناامنی و بیثباتی در اوکراین و حوزه بالتیک و جنگ کلامی روسیه و آمریکارفتار آن را در سوریه، غیرهمکاریجویانه برای دگرگونی در سوریه توصیف میکند. روسیه نیز آمریکا را عامل رخدادهای اوکراین و براندازی حکومت در این کشور و مخرب مناسبات روسیه و اروپا و تحریککننده محیط داخلی خود برای انقلابهای رنگی و حامی تروریسم در سوریه و رفتار و حضور آن را غیرقانونی و برخلاف نرمهای بینالمللی و شورای امنیت سازمان ملل میداند.
منحنی رفتار و مواضع دو طرف از جنگ کلامی فراتر رفته و اگر رفتارهای نظامی دو طرف در دریای سیاه، شرق اروپا، غرب آسیا و شمال آفریقا را با استقرار تسهیلات جدید در برخی مناطق و یا جابهجاییهای آن را در نظر بگیریم، توصیف دیگری از آن خواهیم داشت و افق آن را امیدوارکننده ارزیابی نخواهیم کرد.
رایزنیهای پنهان آمریکا و روسیه در سوریه تا مرز برخی هشدارها نیز پیش رفته، همانگونه که حضور ناوگان غربی و مانورهای وسیع در دریای سیاه و پرواز و جابهجایی ناوگان روسیه، به نمایش قدرت در مقابل هم نیز نقاطی را ثبت کرده است. آمریکا در سوریه نگران هدف قرار گرفتن نیروهای نظامی خود در شمال حلب و یا استانهای حسکه و شمال رقه است و با اقدامات مشکوک در حلب و ادلب و لاذقیه و ارسال تسلیحات مدرن به دنبال تغییر موازنه تسلیحاتی و میدانی است. روسیه که حضور خود در سوریه را قانونی میداند، استقرار نیرو و جنگافزارها و اقدامات نظامی آمریکا را سؤالبرانگیز و غیرقانونی به شمار میآورد.
اوباما در آخرین سفر خود به اروپا، از کشورهای عضو ناتو درخواست کرد ضمن افزایش بودجه نظامی، حضور هوایی و نمادین زمینی خود را در سوریه افزایش دهند.
روسها این رویکرد را صرفاً برای نجات تروریستها و در مصاف با توان هوای روسیه در سوریه ارزیابی میکنند تا حضور روسها در سوریه، با افزایش هزینه، ناکامی و تهی کردن آن از ظرفیتسازی روسیه در عرصههای جهانی روبرو شود.
آمریکاییها با استقرار سیستمهای موشکی ضدموشک در شرق اروپا و مرزهای جنوبی ترکیه و یا در فلسطین اشغالی و کشورهای حاشیه خلیجفارس، این ادراک را در روسیه تقویت کردهاند که ابزارهای بازدارنده کلاسیک روسیه و خصوصا توان موشکی و حتی با کلاهکهای هستهای روسیه، کارکرد استراتژیک خود را از دست خواهند داد. یعنی پیام اقدامات آمریکا به روسیه این است که قدرت بازدارندگی و موازنهسازی خود در قبال آمریکا را از دست دادهاند و باید برای تسلیم و رام شدن آماده شوند. روسها نیز چه در اوکراین، چه در دریای سیاه و چه در سوریه و مدیترانه و یا همپیمانی با برخی قدرتها و بازیگران در آسیا، از ظرفیتسازی ژئوپلتیکی برای جبران موازنه موشکی غافل نیستند و با مانورهایی که با توان هوایی در برخی مناطق از خود نشان دادهاند، قدرت غافلگیری و توان ابزاری خود را به رخ میکشند.
کاریزمای پوتین، از هوشمندی و قدرت مانور همهجانبه و قدرتافزایی و جبران خلاءهای استراتژیک برخوردار است و لذا نماد تسلیم در مقابل فشارهای آمریکا را با مدیریت تنش و فرسایش بیشتر جهانی آمریکا جایگزین خواهد کرد و سوریه حلقهای از پازل قدرتافزایی روسیه و فرسایش آمریکا خواهد بود.
انتهای پیام/