به گزارش
پاپایا، به نقل از کانال تلگرامی "
k1iusa2" نوشت:
شاید ۹۶=۷۲ نباشد!
(یادداشتی برای ۲۰ باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری ۹۶)
کل کسانی که میتوانند در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ رای بدهند، ۵۶ میلیون نفر در داخل و حدود ۴ میلیون نفر در خارج از کشور هستند(البته خارجنشینان خیلی اهل مشارکت نیستند و در سال ۹۲ حدود ۱۲۰ هزار نفر رای دادند)
اگر میانگین ادوار گذشته را از بدترین حالت که کمی بیش از ۵۰ درصد بوده و بهترین حالت که ۸۵ درصد در سال ۸۸ بوده را لحاظ کنیم، حدود ۶۵ درصد خواهد شد. یعنی در حالت میانگین ۴۰ میلیون نفر رای خواهند داد که آمارهای برخی موسسات نظرسنجی، این عدد را کمتر و بین ۵۵ تا ۶۰ درصد نشان میدهد.
این افراد چه کسانی هستند؟
نیمی از واجدین حق رای در کلانشهرها و شهرهای بزرگ ساکن هستند و یک چهارم از واجدین حق رای در شهرهای کوچک و یک چهارم باقی مانده نیز در روستاها.
بررسی آراء در ادوار گذشته نشان میدهد که اصولگرایان و اصلاحطلبان پایگاه رای ثابتی دارند(البته پایگاه رای ثابت اصلاحطلبان به دلیل اضافه شدن رویکردهای تجدیدنظرطلب سیاسی، مذهبی، قومیتی و ...اغلب بیش از اصولگرایان است و این آراء اضافی، غیر از رای اصلی و ایدئولوژیک اصلاحطلبان است).
مثلا آرا منسوب به اصولگرایان در انتخابات هایی که شکست خوردند اینگونه بوده است: آقای ناطق در سال۷۶، هفت میلیون بود و آقای توکلی در سال ۸۰، حدود ۵ میلیون رای داشت. رای آقای جلیلی-قالیباف-ولایتی در ۹۲، در مجموع ۱۳ میلیون بود.
در طرف مقابل هم رای آقای هاشمی در دور دوم ۸۴ ، ده میلیون بود و رای آقای موسوی هم در شرایط مشارکت فوقالعاده ۱۳ میلیون بود.
این اعداد که رای طرف شکست خورده مورد حمایت اصولگرایان و اصلاحطلبان را در ادوار مختلف نشان میدهد، بیانگر پایگاه رای ثابتی برای هر دو جریان است که عددی بین ۵ تا ۱۳ میلیون است.
یعنی در این میانه یک سبد رای حدوداً ۲۰ میلیونی وجود که اغلب هم در شهرهای کوچک و روستاها زندگی میکنند و همین واجدین حق رای، تعیینکنندهٔ نتیجه نهایی هستند.
اینان بودند که با رای به آقای خاتمی در سال ۷۶، رای او را به ۲۰ میلیون و رای آقای احمدینژاد گمنام را در سال ۸۴ در برابر آقای هاشمی مشهور به ۱۷ میلیون رساندند.
این بخش از رایدهندگان، انتخابهای ظاهرا متناقضی در طول ادوار گذشته داشتهاند. مثلا در سال ۸۸، آقای احمدی نژاد؛ حداکثر رای روستایی و شهرهای کوچک را داشت. همین رای در سال ۹۲ به آقای روحانی منتقل شد و ۹ میلیون از ۱۸ میلیون رای آقای روحانی، رای روستایی و شهرهای کوچک بود.
پس میتوان گفت بخش زیادی از این آراء همپوشانی دارند و رای ثابت مثل رای اصولگرایان و اصلاحطلبان نیستند و ممکن است دورهای به خاتمی و دوره بعد به احمدینژاد رای بدهند.
این آراء میانی، چطور انتخاب میکنند که رای بدهند یا ندهند؟ وقتی تصمیم میگیرند که رای بدهند، چگونه فرد مورد نظر را انتخاب میکنند؟
اصولگرایان که بنا بر وظیفه دینی و انقلابی همیشه رای میدهند، اما بخشی از سبد رای اصلاحطلبان، گاهی تحریم انتخابات را انتخاب میکنند. اما سبد رای مردم شهرها و روستاها، چندان تابع اینگونه تصمیمات جناحی نیست. یعنی اگر مشارکت پایین میآید و رای نمیدهند، از باب تحریم نیست، بلکه نشانه بیتفاوتی است و لزوماً نمیخواهند به صورت آگاهانه و عامدانه، پیامی به حاکمیت منتقل کنند. بلکه برعکس، شرایط به نحوی بوده که آنها را ترغیب به شرکت نکرده است.
یکی از سال های شاخص که مشارکت به شدت کاهش پیدا کرد، دور دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی بود. شرایطی که مردم از وضع موجود ناراضی بودند، اما نه گزینه جایگزینی داشتند و نه امیدی به تغییر وضعیت از سوی آقای هاشمی. لذا مردم مشارکت نکردند. اما دور دوم آقای خاتمی یا آقای احمدی نژاد مشارکت بالا بود و دولتهای مستقر هم بیش از دور اول رای کسب کردند. چرا که مردم امید به بهتر شدن وضعیت از سوی دولت را داشتند و نسبت به وضع دولت هم چندان ناراضی نبودند.
حالا در سال ۹۶ شرایط پیچیدهای پیش آمده است. از طرفی وضعیت شبیه سال ۷۲ است، یعنی مردم از وضعیت ناراضی هستند و امیدی هم به تغییر وضعیت از سوی آقای روحانی ندارند. حتی نشانههای جدی از دغدغه تغییر وضعیت در آقای روحانی نیست و هرچه هست، دفاع از وضع موجود بسان آقای هاشمی است. اما فرق مهم این است که دو رقیب جدی در برابر آقای روحانی و دولت مستقر وجود دارد.
در سال ۷۲ تنها آقای توکلی رقیب آقای هاشمی بود و توکلی هم فقط آمده بود تا به بیان خود ایشان، منتقدان آقای هاشمی در آینده اعتماد به نفس پیدا کنند. احمد توکلی در سال ۷۲، ذرهای به پیروزی فکر نمیکرد و آقای هاشمی هم بنا به خاطرات علی لاریجانی، خود را پیروز مطلق میدانست.
اما امروز نه رییسی-قالیباف را میتوان احمد توکلی سال ۷۲ دانست و نه در دستان لرزان، چهره درهمرفته و بیان تردیدآمیز آقای روحانی در مناظره اول، احساس بیرقیب بودن آقای هاشمی در سال ۷۲ دیده میشد.
شاید تاریخ به نحو دیگری رقم بخورد! اما اینها، حرفهای ما اهالی مجازستان است. برای تغییر وضعیت، باید این موج به دنیای واقعی و میان مردم منتقل شود. باید نفر به نفر و چهره به چهره تبلیغ کرد. باید رییسی و قالیباف هم تا آخر و به ویژه در مناظرهها سنجیده و دقیق عمل کنند، تا شاید تاریخ به شکل دیگری رقم بخورد و بهار سرد و بیروح سال ۷۲ و دولت دوم مرحوم هاشمی که ضعیفتر از دولت اول ایشان بود، در سال ۹۶ دوباره تَکرار نشود. وگرنه آش همان آش و کاسه همان...