۰

دلایل اعدام های فرقه رجوی در دهه ۶۰

کسانى‌که امروز، اعدام منافقین را مستمسک خود براى تخریب نظام و شخصیت‌هاى انقلابى قرار داده‌اند، هنوز هم قادر به مشاهده جنایت‌هاى منافقین در حق مردم ایران و عراق و حتى اعضاى خود این سازمان نیستند که چگونه هزاران انسان‌ بى‌گناه را به خاک‌وخون کشیدند.
دلایل اعدام های فرقه رجوی در دهه ۶۰
دلایل اعدام های فرقه رجوی در دهه ۶۰
به گزارش پاپایا، به نقل از افکارنیوز،  به‌دنبال اعلام نامزدى یکى از چهره‌هاى انقلابى نظام در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهورى، موجى از تخریب‌ها علیه وى و نظام اسلامى آغاز شده است.
رسانه‌هاى خارجى به همراه برخى پادوهاى داخلى آن‌ها، با طرح برخى پرونده‌ها و عملکرد گذشته نظام، قصد تخریب نظام و خدشه‌دار کردن شخصیت‌هاى انقلابى را دارند. درواقع، ضدانقلاب با تصور وجود دوگانگى در مسیر نظام و مردم، مى‌کوشد با برجسته‌کردن سوابق انقلابى شخصیت‌هاى معتمد و انقلابى، وجهه‌ى آن‌ها را نزد افکارعمومى داخل کشور تخریب کند.
تلاش گسترده جریان‌هاى ضد نظام در خارج از کشور و در فضاى مجازى براى تطهیر منافقین در جریان انتخابات و محور قرار دادن اعدام منافقین در سال 1367 به‌جاى رقابت بر سر حل مشکلات اولویت‌دار مردم که قطعا رکود اقتصادى و مسأله معیشت است، در این‌راستا قابل تفسیر است. بنابراین لازم است جریانات داخلى هوشیارى خود را حفظ کرده و در دام آن نیفتند و به آن دامن نزنند. شاید بتوان یکى از دلایل مطرح شدن «اقتصاد مقاومتى، تولید و اشتغال» به‌عنوان شعار سال 96 را تلاشى براى جهت دادن صحیح به رقابت‌هاى انتخاباتى و محتوایى براى دوقطبى‌ها دانست.
 
با مطرح شدن نام یکى از کاندیداهاى ریاست جمهورى، موجى رسانه‌اى از خارج مرزها و به‌منظور تخریب ایشان به بهانه نقش داشتن وى در اعدام‌هاى منافقین در سال 67 به راه افتاده است.
در این میان، فعالیت شبکه‌هاى فارسى‌زبان خارج‌نشین با نزدیکى به انتخابات ریاست جمهورى براى تأثیرگذارى بر این رویداد مهم آغاز شده است. در این میان‌ بى‌.بى‌.سى فارسى شاید به‌عنوان مهم‌ترین رسانه فارسى‌زبان خارج از کشور و رسانه‌اى که خطوط اصلى را براى شبکه‌هاى فارسى‌زبان خارج‌نشین مشخص مى‌کند، بخش قابل توجهى از توانش را براى ورود و تأثیرگذارى بر مسأله انتخابات و سوءاستفاده و بهره‌بردارى از شکاف‌هاى احتمالى به‌کار بسته است.
نگاهى به صفحه ویژه انتخابات در سایت‌ بى‌.بى.سى فارسى و حجم انبوه برنامه‌سازى در شبکه تلویزیونى این کانال انگلیسى نشان از دورخیز و برنامه‌ریزى کلان آن براى انتخابات ریاست جمهورى دوازدهم در ایران دارد.
بررسى مطالب‌ بى.‌بى.سى فارسى در روزهاى اخیر نشان از حجم انبوه تهاجم آن به یکى از نامزدهاى احتمالى این دوره است. ظاهر رفتار بی.بی.سی در رابطه با آقاى رئیسى نشان مى‌دهد که قصد این شبکه تخریب این نامزد در این دوره از انتخابات است، اما چیزى که در عمق مطالب‌ بی.بی.سی فارسى مشاهده مى‌شود، نشان از تخریب چهره حاکمیت و اصل نظام، سلامت انتخابات و حتى زمینه‌سازى براى ایجاد تشنج و آشوب در انتخابات اخیر است.
یکى از نمونه‌هاى این رفتار بی.بی.سی را مى‌توان در برنامه اخیر «صفحه دو» این شبکه مشاهده کرد که البته در دیگر مطالب درج‌شده در سایت این شبکه نیز به‌خوبى قابل مشاهده است. در این برنامه که نمونه‌اى از رویکرد کلى‌ بی.بی.سی در انتخابات اخیر ایران را نشان مى‌داد، مجموعاً چهار کارشناس به‌صورت حضورى و ویدئوکنفرانسى حضور داشتند و پیرو کاندیداتورى حجت‌الاسلام رئیسى اظهار نظر مى‌کردند. در این برنامه هرچند ظاهر نظرات متفاوت بوده و اختلافاتى در نوع نگاه و تحلیل‌ها به چشم مى‌خورد، اما مطابق با همان روش و صحنه‌گردانى‌ بی.بی.سی فارسى این اختلافات فقط در ظاهر ماجرا بوده و آنچه به‌عنوان خروجى برنامه مطرح شد چند محور کلى علیه نظام و انتخابات اخیر ایران را مطرح مى‌کرد؛ این محورها هر کدام به اشکال مختلف سرفصل این روزهاى مطالب‌ بی.بی.سی را تشکیل می‌دهند.
 
*    دوقطبى کردن فضاى انتخابات‌
یکى از اهداف‌ بی.بی.سی که برگرفته از همان سیاست مشهور و قدیمى اختلاف‌افکنى انگلیس است، تلاش براى ایجاد دوقطبى در انتخابات پیش روست. مسأله پرهیز از ایجاد فضاى دوقطبى که قبلاً دربیانات رهبر انقلاب به یکى از نامزدهاى احتمالى مطرح شده بود، دقیقاً بخش مهمى از هدف‌گذارى‌ بی.بی.سی براى تأثیرگذارى در انتخابات دوازدهم را تشکیل مى‌دهد.
به‌عنوان مثال على مزروعى یک از کارشناسان این برنامه کل تعریفش از انتخابات پیش رو در ایران را به دو جبهه که آنچه آن‌را تندروها مى‌نامید این بود که همه مخالفان برجام را باید در یک‌سو و همه موافقان آن‌را در سوى دیگر میدان قرار داد و با تشکیل یک دو قطبى عمیق به استقبال انتخابات رفت.
همان‌طور که گفته شد در این پروسه سعى مى‌شود یکى از کاندیداهاى مطرح به‌عنوان نماینده جریان تندرو معرفى شده و تمام سعى‌ بی.بی.سی براى اتصال آن به حاکمیت نظام و آنچه کارشناسان‌ بی.بی.سی کانون‌هاى قدرت مى‌نامند، متمرکز شود و در سوى دیگر میدان نیز سعى دارد با جداسازى مردم از حاکمیت، صف‌بندى ایده‌آل خود را میان مردم و نظام ایجاد نماید.
بی.بی.سی به‌دنبال جا انداختن این مفهوم است که دوقطبى به نفع مردم بوده و نتیجه انتخابات را واقعىتر مى‌کند! درواقع آنچه‌ بی.بی.سی سعى در دستیابى به آن دارد، ایجاد یک فضاى پرآشوب و ملتهب در جریان انتخابات پیش روست که بعداً از لابه‌لاى شکاف‌ها و درگیرى‌ها و منازعات آن براى ضربه به نظام استفاده کند و این هدف را از طریق تبلیغ فضاى دو قطبى دنبال مى‌کند.
رصد سایت و شبکه‌ بی.بی.سی فارسى نشان مى‌دهد که همانند سال 88 میزان تمرکز تولیدات خود را بر روى انتخابات ریاست جمهورى گذاشته تا بتواند مانند سال 88 به ایجاد یک فضاى دو قطبى «مردم - حاکمیت» کمک کند تا شکاف زیادى میان مردم و نظام صورت پذیرد. بهترین سناریو براى‌ بی.بی.سی ایجاد آشوب‌هایى مانند فتنه سال 88 است و در کم‌ترین حالت ممکن یعنى سناریوى موفقیت حداقلى، بتواند از میزان اعتماد و علاقه مردم به نظام بکاهد که خروجى آن کاهش مشارکت مردم در انتخابات و کم شدن مشروعیت نظام خواهد بود.
اکنون رسانه‌هاى کشور و به‌ویژه نامزدهاى احتمالى ریاست جمهور نیز وظیفه سنگینى بر دوش دارند تا فارغ از جهت‌هاى حزبى و سیاسى، به درستى براى مردم شرایط و مصلحت کشور را تبیین کنند تا استراتژى ایجاد فضاى دو قطبى در انتخابات شکست بخورد.
 
*    مرورى برخیانت‌ها و جنایت‌هاى منافقین‌
سازمان مجاهدین خلق با استراتژى مبارزه مسلحانه در شهریور 1344 به‌وسیله محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و على‌اصغر بدیع‌زادگان براى براندازى رژیم شاهنشاهى بنیانگذارى شد. این سازمان با توجه به ضعف اعتقادى و البته نفوذ ساواک، به‌تدریج به مارکسیسم متمایل شد و در سال 54 به‌طور رسمى ایدئولوژى خود را مارکسیستى اعلام کرد.
در 27 خرداد 1360، مجلس شوراى اسلامى به‌دلیل‌ بى‌کفایتى و اقدامات غیرقانونى بنىصدر و ناتوانى در اداره امور کشور، دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسى وى را تصویب کرد. یک روز بعد در 28 خرداد1360، منافقین اطلاعیه سیاسى نظامى شماره 25 خود را صادر کردند. در واقع این اطلاعیه اعلام آغاز مشى مسلحانه علیه نظام جمهورى اسلامى و به تعبیر حسین رفیعى عضو جدا شده سازمان؛ «اعلامیه جنگ تمام‌عیار با جمهورى اسلامى بود» و از همان ابتدا با ترور و کشتار مردم بی‌گناهى آغاز شد که منافقین مدعى حمایت از آن‌ها بودند.
در واقع از همان مقطعى که سازمان احساس کرد فاقد پشتوانه مردمى و به تبع آن قانونى براى کسب قدرت از مجارى منطقى و قانونى آن (انتخابات) است، به ایجاد زمینه براى تصاحب مسلحانه‌ى قدرت پرداخت.
عصر روز شنبه 30 خرداد 1360 عدم کفایت سیاسى بنى صدر در مجلس به تصویب رسید. در همان لحظات اعضا و هواداران سازمان در تهران و چند شهر دیگر دست به شورش مسلحانه و ایجاد خشونت در خیابانها زدند. به گزارش خبرگزارى رویتر تعدادشان در تهران 3 هزار نفر بود و تعدادى اتوبوس، اتومبیل و موتورسیکلت متعلق به مردم عادى را که در خیابانها پارک شده بود، به آتش کشیدند و ده‌ها تن از مردم کشته و زخمى شدند. درگیرى‌هاى پراکنده مسلحانه و اقدام به بمب‌گذارى و زمینه‌سازى براى ترورهاى گسترده توسط سازمان از فرداى سى خرداد رسما آغاز شد.
اقدامات ضد بشرى و تروریستى که با ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها، به آتش کشیدن وسایل نقلیه عمومى، ضرب و شتم مردم‌ بى‌دفاع و ترورهاى کور، علیه نظام اسلامى ادامه مى‌یابد.
اولین ضربه هولناک منافقین در ششم تیر 1360 با انفجار یک بمب در مسجد ابوذر و سوء قصد به جان آیت‌الله خامنه‌اى و سپس در هفتم تیر همان سال با انفجار دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى و به شهادت رساندن 72 تن از مسؤولان تراز اول کشور ازجمله آیت‌الله بهشتى رئیس دیوان عالى کشور وارد مى‌شود.
چرخه‌اى کور که دو ماه بعد با انفجار دفتر نخست‌وزیرى و شهادت رئیس‌جمهور رجایى و نخست‌وزیر باهنر کامل‌ می‌شود. ترور شهید دکتر آیت، انفجار دفتر دادستانى، به شهادت رساندن آیت‌الله قدوسى، شهداى محراب و تعداد زیادى از مردم عادى از مهم‌ترین خسارت‌هایى بود که منافقین بر نظام نوپاى جمهورى اسلامى وارد آوردند.
منافقین با تشکیل خانه‌هاى تیمى، در کنار فسادى لجام‌گسیخته، علاوه بر طراحى نقشه ترور و بمب‌گذارى، نقشه شوم ربودن، مثله کردن و زنده به گور کردن مردم انقلابى را نیز در دستور قرار مى‌دهند.
پس از کشف تعدادى از خانه‌هاى تیمى، مرکزیت منافقین که براین گمان بود بدون نفوذ عناصر وابسته به حکومت درمیان اعضا و هواداران سازمان، امکان دستگیرى‌هاى پى‌درپى و کشف خانه‌هاى تیمى در تهران و شهرستان‌ها وجود ندارد، مقرر کرد تا عناصر مشکوک ربوده شوند و در خانه‌هاى تیمى مورد شکنجه قرار بگیرند. شهید محسن میرجلیلى، شاهرخ طهماسبى و طالب طاهرى 3 تن از اعضاى کمیته انقلاب به همراه یک کفاش محلى ازجمله افرادى هستند که پس از ربوده شدن به دست منافقین و تحمل سخت‌ترین شکنجه‌ها در این خانه‌هاى تیمى، زنده زنده دفن می‌شوند.
مهران اصدقى، عضو سازمان منافقین و فرمانده نظامى سازمان در تهران، طى اعترافاتى نحوه شکنجه را توضیح‌دهد؛ شکنجه‌گران هم پوست صورت پاسدارها را مى‌کنند و هم آن‌ها را مى‌سوزانند. جنایاتى که پس از افشا شدن با راهپیمایى گسترده مردم روبه‌رو مى‌شود، مردم خواهان دستگیرى و مجازات عاملین مى‌شوند.
منافقین در نظر مردم ایران منفورترین مجرمینى هستند که هیچ‌گاه جنایات جانیان مشهور تاریخ معاصر ایران به آنان نمى‌رسد. قابل توجه آن‌که در برابر همه فجایعى که اتفاق افتاد، آمریکا و دول اروپایى و سازمان‌هاى بین‌المللى نه تنها سکوت کردند بلکه به تروریست‌ها پناه و امکان ادامه حیات دادند.
طى دو سال 1360 و 1361 تعداد 366 مورد ترور مردم عادى در استان تهران توسط اعضاى سازمان مجاهدین انجام شد. 53 درصد از این افراد کارمند نهادهاى دولتى بودند که 36 درصد آن‌ها شاغل در سپاه، ارتش، بسیجى و شهربانى بودند. بنابراین بقیه 64 درصد ترورشدگان، مردم عادى کوچه و بازار بودند که تنها جرم آن‌ها داشتن ظاهرى حزب‌اللهى یا قرار گرفتن در تیررس تیم‌‌هاى ترور منافقین بوده است.
 
*    همکارى منافقین با رژیم بعث و صدام‌
خیانت و ترور دو روى سکه و وجه شاخص گروهک تروریستى منافقین است و همواره با تاریخ این گروهگ پیوند خورده و عامل اصلى نفرت مردم از این فرقه مى‌باشد. مسعود رجوى که در اسناد تاریخى ارتباطهاى مشکوک او با ساواک نیز موجود است، خود را به راس سازمان مى‌رساند و در مدت کوتاهى از پیروزى انقلاب تا آغاز جنگ تحمیلى رویه سازمان را به سمت رژیم بعث و آمریکا تغییر مى‌دهد. با پیروزى انقلاب و حتى قبل‌تر از آن سازمان ارتباطهایى را با رژیم بعث عراق برقرار مى‌نماید.
همزمان با پیروزى انقلاب اسلامى، منافقین نهادى را با عنوان جنبش ملى مجاهدین ایجاد مى‌کنند و ساختمان بزرگ و مجهزى را که متعلق به بنیاد پهلوى بود را اشغال مى‌کند. این ساختمان دیوار به دیوار سفارت عراق است. این همسایگى باعث شد، ارتباطات مشکوک سازمان و عوامل سفارت لو نرود.
یکى از عوامل ارتباطى سازمان با رژیم بعث یک فرد عراقى به نام فاضل البصام است که در بین منافقین به فاضل مصلحتى معروف است. این فرد عامل بسیارى از دیدارهاى رجوى با رژیم بعث و دستگاه‌هاى اطلاعاتى عراق است. او از سال 57 در کنار رجوى است. اواخر سال 59 رجوى سفرى مخفیانه به فرانسه دارد. این سفر که هماهنگ‌کننده آن بنی‌صدر است، یک ماه به طول مى‌انجامد. سپس در اردیبهشت سال 60، رجوى در نشست سران منافقین، چرخش سازمان را در قالب خط مبارزه تا سرنگونى نظام اعلام مى‌کند.
تعدادى از منافقین به کردستان عراق مى‌روند، تعدادى به فرانسه و افرادى هم براى خرابکارى مخفیانه در قالب خانه‌هاى تیمى در ایران مى‌مانند. همزمان با این اتفاقات و با آغاز جنگ تحمیلى گرچه منافقین ارتباطهاى مخفیانه خود را با عراقى‌ها شدت بخشیده‌اند اما بیانیه‌اى مبنى بر آمادگى براى دفاع از کشور با قید یک شرط اعلام مى‌کنند. شرط منافقین، حضور در جبهه‌ها با هویت سازمانى مستقل است. دریافت سلاح و تجهیزات وحضور خودمختارى، درخواست‌هاى مشکوکى بود که اقدامات منافقین در جبهه‌ها و هم‌چنین همکارى‌هاى منافقین با سازمان‌هاى اطلاعاتى عراق علت آن‌را اثبات نمود. حرکات مشکوک منافقین در جبهه توسط ارتش و سپاه گوشزد مى‌شود.
دى‌ماه سال 61 مسعود رجوى با طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق دیدار مى‌کند تا مقدمات حضور علنى منافقین در عراق فراهم شود. یکى از مهم‌ترین خیانت‌هاى منافقین از آغاز جنگ تحمیلى، همکارى اطلاعاتى و دادن اطلاعات سرى کشور به رژیم بعث عراق است. در واقع منافقین گمان مى‌کردند که عراق کار انقلاب را یک‌سره مى‌کند لذا خود را نزد رژیم بعث به‌عنوان یک گروه سراسرى معرفى نموده بودند تا در قدرت آینده ایران حرف اول را بزنند. اما بعثى‌ها هرگز این ادعا را باور نداشتند بلکه استراتژى بعثى‌ها از پذیرش منافقین علم کردن آنان در مقابل مجلس اعلاى شیعیان بود که به‌عنوان حامى ایران در عراق به‌شمار مى‌آمد.
سرلشگر وفیق السامرایى یکى از فرماندهان اطلاعات رژیم صدام مى‌گوید: صدام در دادن اعتبار براى فعالیت‌هاى اطلاعاتى به هیچ مرزى اعتقاد نداشت. به‌همین‌دلیل ماهانه بین 9 تا 10 میلیون دلار علاوه بر تجهیزات به مسعود رجوى مى‌داد.
سال 65 منافقین به‌صورت علنى جایگاه خود را در عراق اعلام مى‌کند. مسعود جابانى عضو سابق سازمان، همکارى متقابل رژیم بعث عراق و مجاهدین را این‌گونه بیان مى‌کند: «کشور عراق زمین و تدارکات و تجهیزات نظامى و لجستیکى مجاهدین را تأمین مى‌کرد و در مقابل مجاهدین اطلاعات جبهه‌ها و تحرکات نظامى ایران و شنود بى‌سیم را به دولت عراق انتقال مى‌داد. این عراق بود که سازمان را درخدمت خود گرفته بود.»
محمدحسین سبحانى مى‌گوید: «استخبارات عراق از طریق مهدى ابریشمچى، پرسش‌هاى اطلاعاتى مورد نیاز ارتش عراق را در مورد شناسایى محل پل‌ها، تاسیسات آب و برق و... را به رجوى مى‌داد تا سازمان پاسخ‌هاى آن‌را تحویل دهد.»
تا سال 65 خیانتهاى منافقین شامل ایجاد جنگ شهرى، ترور مسؤولین، نظامیان و حتى مردم عادى، تخلیه تلفنى، جاسوسى و جمع آورى اطلاعات بود. 29 خرداد 66 یعنى یک سال پس از استقرار کامل در عراق، پیام رجوى مبنى بر تأسیس ارتش آزادى‌بخش ملى منتشر شد. نظامیان این ارتش از دوهزار نفر تجاوز نکرد و تنها در عملیات مرصاد بود که با فراخوان و هزینه‌هاى هنگفت و کمک رژیم بعث، منافقین توانستند تعداد را به 6 هزار نفر برسانند.
این ارتش به ابزارى در دست عراق تبدیل شد تا از سازمان براى حملات ایذایى و کوچک استفاده کند. منافقین در این دوره با حمله به یک پایگاه کوچک از رزمندگان با تبلیغات سعى در بزرگنمایى این عملیات‌ها را داشت.
در فروردین سال 67 عراق غافلگیرانه فاو را که 2 سال و سه ماه در اختیار ایران بود، با به‌کارگیرى سلاح شیمیایى پس گرفت. بعدها روشن شد که اطلاعات گردآورى‌شده توسط منافقین در این عملیات براى عراقى‌ها بسیار حائز اهمیت بوده است. علاوه بر این در همان دوران منافقین یک عملیات ایذائى براى فریب رزمندگان ایرانى به نام آفتاب در غرب شوش انجام دادند.
یکى دیگر از خیانت‌هاى منافقین در روزهاى پایانى خرداد 67 اتفاق افتاد که منافقین به کمک ارتش عراق به مهران و دهلران حمله کردند. در این نبرد که منافقین نام چلچراغ را براى آن انتخاب کرده بودند، موفق مى‌شوند وارد مهران شوند. البته سازمان پس از سه روز به‌طور کامل منطقه را ترک مى‌کند و به عراق برمى‌گردد.
در تیرماه 1367 جمهورى اسلامى ایران رسما قطعنامه 598 را پذیرفت در حالى که از بدو تصویب این قطعنامه در 30 تیر 1366، ایران آن‌را رد نکرده بود و براى تأمین اهداف خود، از طریق مذاکره با دبیرکل سازمان ملل، براى پذیرش قطعنامه شروطى را طى نموده بود و در واقع عملا آن‌را به‌صورت مشروط پذیرفته بود.
با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوى ایران، نقشه‌ها و طرح‌هاى قبلى سازمان با بن‌بست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدوارى به داشتن پشتوانه خرده عملیات‌هاى مرزى، حمایت نمایندگان کنگره و سناى آمریکا را نیز یدک مى‌کشید.
در 30 خرداد 1367 نماینده کنگره و 14 سناتور آمریکایى طى نامه‌اى به جرج شولتز وزیر خارجه وقت آمریکا، از وى خواسته بودند که به جنبش‌هاى مقاومت داخلى در ایران توجه کند، و در همین راستا حمایت از سازمان منافقین مستقر در عراق را اکیدا توصیه کرده بودند.
مروین دایملى نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه 6 تیر ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طى سخنانى که از یکى از شبکه‌هاى تلویزیونى آمریکا هم پخش شد، اظهار داشت: نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمى صبر و تلاش بیشتر به‌زودى از مهران به تهران رژه خواهید رفت. سازمان نوار ویدئویى سخنرانى مزبور را براى کلیه کادرهاى سازمان پخش کرد.
سازمان براى فرار از وضعیت به‌وجودآمده ناشى از پذیرش قطعنامه توسط ایران، مجبور شد دست به حمله بزند تا به قول رجوى از سوخت رفتن نیروها جلوگیرى نماید. او فرصت نیافت تا سازماندهى چندان منسجم و یکنواختى را بین نیروهایش ایجاد کند و مجبور شد در طى مدت زمان اندکى طرح حمله به ایران و فتح تهران و سقوط جمهورى اسلامى ایران را طراحى کند. این طرح و برنامه مدون پیش از آن‌که شکل یک اتخاذ استراتژى نظامى داشته باشد، به طنز شبیه بود، این طنز مصرح را مى‌توان چنین تشریح کرد که شخصى مى‌پندارد حکومتى که یک ارتش تا بن دندان مسلح با انواع و اقسام حمایت‌هاى همه‌جانبه و سازماندهى نظامى عالى نتوانست آن‌را در طول هشت سال از پاى درآورد، مى‌تواند با یک ارتش بدون سازمان و غیر نهادینه شده در طول چند روز سرنگون کند.
نقطه اتکا تئوریک مسعود رجوى، حمایت‌هاى مردمى بود، اما غافل از این‌که مردم، تصور مطلوبى از وى و نیروهایش نداشته و کمترین اعتماد ممکن نسبت به آن‌ها در لایه‌هاى فکرى و تجربى ملت ایران وجود نداشت. غفلت رجوى و تئوریسین‌هاى نظامى وى از وضعیت فکرى سیاسى داخلى ایران را مى‌توان علت اصلى شکست سازمان منافقین در عملیات مرصاد محسوب کرد.
 
*    جنایت منافقین در عملیات انفال در کردستان عراق‌
در جریان عملیاتى که به عملیات انفال کردها مشهور است، از فوریه تا سپتامبر 1988 که در استانهاى کرکوک، دیاله، نینوا و صلاح الدین، اجرا شد، بیش از سه هزار روستا نابود و بیش از 182 هزار جمعیت بی‌دفاع از سوى ارتش و ماموران امنیتى عراق به قتل رسیدند و شهرهاى حلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماووت به تمامى ویران و از سکنه خالى شدند.
اتفاقى که به‌عنوان نسل‌کشى در بسیارى از کشورهاى جهان پذیرفته شده و علیه آن قطعنامه صادر شد. تعدادى از جداشدگان گروهک منافقین، در نامه‌اى این عملیات را تشریح کردند و نوشتند: «بزرگترین اتحاد عمل مجاهدین خلق با دیکتاتور وقت یعنى صدام حسین در عملیات کردکشى شکل گرفت که سازمان مجاهدین آن‌را مروارید نامید.
دیکتاتور وقت عراق که در داخل کشورش به سرکوب قومها و اقلیتهاى عراقى، به‌طور خاص کردها پرداخته بود، در همین حال به کویت هم حمله کرد که با مقابله آمریکا مواجه شد، در این هنگام کردهاى عراقى در شمال عراق که سالیان سال براى آزادى و دمکراسى جنگیده بودند، فرصت را مغتنم شمردند که به دیکتاتورى یکى از دیکتاتورهاى زمان پایان دهند و دیکتاتور وقت که به‌شدت نگران از دست دادن کنترلش بود، مجبور به فرستادن نیروهاى زیادى براى پاکسازى کردها به شمال عراق شد و مجاهدین همان‌طورى که همیشه سردسته‌شان به‌وضوح می‌گفت که ادامه حیات خودشان را در ادامه حیات دیکتاتور عراق می‌دیدند، به دست و پا افتاده و به صدام وعده دادند که کردها را به مجاهدین بسپارد و او به جنگ کویت بپردازد و خودش را درگیر پاکسازى کردها نکند.
بلافاصله مسعود رجوى و مریم قجرعضدانلو فرمان حمله به کردها را صادر کردند و حتى در فیلمهایى که هنوز در داخل خود سازمان موجود است، مریم قجرعضدانلو فرمان داد تا کردها را با تانکها زیرگرفته و از هدردادن گلوله جلوگیرى شود. درفیلمهایى که بعد خود سازمان آن‌ها را از بین برد، کردهایى را نشان می‌داد که با لباسهاى کردى در زیر تانکهاى مجاهدین له شده بودند، دختران جوان و کودکانى که بر اثر اصابت گلوله نقش زمین شده بودند.»
*    پروژه تطهیر منافقین توسط چه کسانى کلید خورده است؟ !
نکته مهم در این میان این است که کسانى‌که امروز، اعدام منافقین را مستمسک خود براى تخریب نظام و شخصیت‌هاى انقلابى قرار داده‌اند، هنوز هم قادر به مشاهده جنایت‌هاى مختلف منافقین در حق مردم ایران و عراق و حتى اعضاى خود این سازمان نیستند که چگونه هزاران انسان‌ بى‌گناه را به خاک‌وخون کشیدند و هنوز هم دست از توطئه‌گرى علیه ملت ایران برنداشته‌اند.
ترور دانشمندان هسته‌اى، همکارى با سازمان جاسوسى آمریکا و اسرائیل، کمک به داعش در عراق و سوریه و... نمونه‌هایى از این دشمنى‌هاست. درواقع، اینان غافل از این‌اند که ملت ایران دشمنى‌ها و جنایات منافقن و طرفداران آن‌را فراموش نکرده است.
کسانى‌که امروز اعدام منافقین را بهانه‌اى براى هجمه علیه نظام کرده‌اند، از این نکته غافل‌اند که چنان‌چه نسبت به اقدامات و توطئه‌هاى تروریست‌هایى مانند منافقین غافل باشیم، سرنوشت کشور ما همانند سوریه و عراق خواهد بود. به بیان بهتر، باتوجه به شرایط موجود منطقه، دقیق‌تر مى‌توانیم اهمیت اقدامات دقیق و حساب‌شده مسؤولان وقت نظام در برخورد با منافقین را درک کنیم.
نامزدهایى که سوابق درخشانى در انقلابى‌گرى دارند، نه تنها نبایست به‌واسطه این سابقه درخشان مورد سرزنش قرار گیرند، بلکه اتفاقاً به‌دلیل دارا بودن همین سوابق مى‌بایست مورد تمجید و تشویق نیز قرار بگیرند. درواقع کاندیداهاى انقلابى که در شرایط دشوار و فتنه‌گون آن زمان، حاضر به دفاع از امنیت مردم و نظام و برخورد با محاربین و متجاوزین به حریم امن کشور و نظام شده‌اند، به‌نوعى تعهد و پایبندى خود به اصول و راه امام(ره) و انقلاب را نشان داده‌اند و در شرایط کنونى، برعکس ادعا و تمایل دشمنان، کشور به این‌گونه شخصیت‌هایى نیاز دارد که در مقابل دشمن، سخت و در مقابل دوستان، اهل مدارا و عطوفت باشند.
نکته پایانى این‌که، به لطف خداوند، مسیر ملت و نظام همانند گذشته واحد بوده و تا همیشه واحد خواهد ماند و مردم با حضور خود در انتخابات، پاسخ محکمى به این یاوه‌گویى‌هاى ضدانقلاب داده و نشان خواهند داد که بین مردم و مسؤولین فاصله معنادارى نیست و خروجى انتخابات هر شخصى که باشد، هیچ تأثیرى در انزجار مردم از گروهک منافقین نخواهد داشت.
کد مطلب: 427625