به گزارش خبرنگار
پاپایا، مراسم اعتکاف امسال در حالی دومین روز خود را پشت سر می گذارد که بیش از 50 نفر مردان و زنان، از پیر و جوان در مسجد فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) راسک به راز و نیاز با معبود خویش مشغول هستند.
این روزها گویی در آسمان خبرهایی است. در هیاهوی روزمرگی های بشر امروزه این صدایی است که از دور بندگان صالح خدا را به نزد پروردگار هستی می خواند، گویی آسمان به زمین نزدیک تر شده و زمین از عظمت آسمان مبهوت گشته است.
شوق وصال به منبع لایزال است که گروهی را به آستان کبریایی اش رهنمون ساخته و ای معبود من چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها و چه زیباست پرواز پرنده خاطره تو بر قلبها و چه شیرین است پیمودن اندیشه بشری در جاده ی غیب ها بسوی تو، تا یادمان باشد این تو هستی که مهربانتر از مادر پرهیزگاران را در آغوش گرفته ای.
دو روز گذشته و دل خجل از کردهی خویش است. سر به زیر انداخته که از منزل برود که حق را سزاوار چنین میهمانی نیست. سروش است که میخواند بمان، مگر به پای خویش آمدهای که عزم سفر کردی؟ کریم، کرمش را بر تو سرازیر کرده؛ الهی شدهای.
دومین روز از مراسم اعتکاف مسجد فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) شهر راسک که با مناجات سحر و قرائت دعای مجیر توسط حجت الاسلام مقصود مولایی آغاز شده بود، با تلاوت قرآن سجاده نشینانی ادامه یافت که آمده اند تا بگویند؛ خدایا! قلب های ما را جلا ده و صقالت بخش تا سر ما از زنگار طبیعت و صفات بشری صاف شود، صفات روحانی در آن جلوه کند و انوار غیبی بر جان ما بتابد. جان مان را به تموج دراید، جلوهی تو در آن جای گیرد، ستر و حجاب از آن فرو افتد و کشف حقیقت حاصل اید.
آنانی که آمده اند تا بگویند الها! ما را با خود آشتی ده و در قلب ما آتش عشق الهی را روشن کن تا نورمعنوی صفای دلهایمان باشد و آتش آن خودیت از ما بستاند. حال و هوایی بر ما ارزانی ده تا ما را سرمست دیدار یار سازد، و ما بندگان سراپاه گناه جامهی نفسانیت بدریم، آهنگ تو کنیم و در اقیانوس هستی محو شویم.
آخر چگونه شرمساری خود وانهیم که زمان کوتاه است و نیاز بسیار، الهی، در دل های گنهکار ما جز تخم محبت اهل بیت مکار و بر جان های بیمار ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و قلب های ما جز باران رحمت خود مبار. به لطف خویش ما را دست گیر،الهی حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار که یک دم بی یاد تو نتوان زیست.
این روزها گویی درآسمان خبرهایی است این سجاده نشین روزهی عشق میگیرد و با عشق، افطار میکند، همنشین اهل راز میشود و از نیاز میگوید، عقل به اندیشه فرو رفته و دل به سجود، کجایند معتکفان؟!